چه خانه متروکه ایست این دنیا ، چه تنهایی بی پایانیست این زندگی و چه تاوان سختیست این روزها ، مردی در فراسوی زمان بر روی خاطره خرابه ها و زنی در کنج زندگی در رهگذر بی انتها و کودکی در درونشان، در خاموشی صدا فریاد میزند… خدا!